ای آسمان بغضت را فرو ریز. اندوه دلت را چون سیل جاری ساز وبگذار قلبت براین مصیبت مویه کند. آسمان مدینه درشورخورشیدمی گرید وزمین بقیع چون صدف مروارید زیبای زین العابدین(علیه السلام) را در آغوش می کشد.
شکافندۀعلم نبوی،چشم براین دنیای ننگین بست،چشم بست تاهر روز مصائب کربلابرایش تکرار نشود، وچه سخت گذشت سال هایی که هر روز سرهای برنیزه را به یاد می آورد،به یاد می آورد تن خردشده زیر سم اسبان را،سرهای برهنۀ زنان،تن کبود عمه ی کوچکش،همان مهمان سه ساله خرابه ی شام که عاقبت در گوشه خرابه درآغوش شهادت به خواب رفت. همه دردی بر دل نازنین حضرت باقرالعلوم (علیه السلام)بود. اگر دشمن او را مسموم نمی کرد،غم کربلا او را ازپای می انداخت. اما دشمن سنگدل طاقت دیدن فرزندان حضرت علی وامام حسین (علیهم السلام) را نداشت.
چه دردناک که ببینی خاندان یگانه ی رسالت،اینگونه پراکنده اند. گل هایی در بقیع پنهان شده اند،در کنار حرم پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم )ودر کنار مادرشان چهره در نقاب خاک کشیده اند،گلی در خراسان ،پدر و فرزندی که آسمان کاظمین را روشنی بخشیده اند و پدر وپسر که خورشید سامرایند،وشاه غریب ولایت که زمین نجف را مزین به نام و وجود مبارک خویش کرده است.
واحسرتابراین مصیبت هایی که براین سروران زمین وآسمان رواداشته اند.غم ومصیبتی که باشنیدن شان سنگ می شکافد. وچه دردناک است که امامان مظلوم مان اینگونه تنهایند.
آری؛اگرآسمان خون ببارد و زمین بر سر بکوبد،بازهم کم است. زائران بقیع،حسرت درآغوش کشیدن مزار عزیزان پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم )را دارند،وکی او خواهد آمد تا بر اندوه حضرت زهرا سلام الله علیها و حسرت محبین اش خاتمه دهد