دل یار منو با زخم زبون آتیش زدن
گل یاس من و تو گلخونمون آتیش زدن
با بچه های یتیمم شام غریبون می گیرم
میخوای بری برو ولی بدون که بی تو می میرم
مادرخوب ومهربون حرفاموازچشام بخون
من التماست می کنم یه شب دیگه پیشم بمون
باباجون یواش یواش کبودیِ روشو بشور
باباجون آهسته تر زخمای پهلوشو بشور
باباجون آخری ها همه اش برات گریه میکرد
گاهی وقتا واسه تو با بچه ها گریه میکرد
حالا که غم زده از مصیبت زهرا شدی
بذار تا برات بگم فکر نکنی تنها شدی
زینبت کنیزته کنیز خونه دارته
مثل زهرا مادرش تاپای جون کنارته
تابوت مادرمرا به روی شانه می برید
ببرولی بگوبه من چرا شبانه می برید
درد و بلای مادرم قلبمو از جا می کنه
هرکی باهرچی دستشه مادر ما رو می زنه
دنبال حیدرمی دوید ازسینه اش خون می چکید
دارم ز سوز دل ندا شکر خدا حیدر ندید ...
خوبه